دستم بوی گل میداد.....
دستم بوی گل می داد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
اما هیچ کس فکر نکرد که شاید
یک گل کاشته باشم.
دستم بوی گل می داد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
اما هیچ کس فکر نکرد که شاید
یک گل کاشته باشم.
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ،
این بغض لعنتی است …
آن سوی همه ی دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتنگی ها،
خــــُــــــــــــــــــــــــــــــــدایی هست
که داشتنش،
جبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــران همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ی نداشتن هاست"..
جاده ی موفقیت سر راست نیست
پیچی وجود دارد به نام شکست
دور برگردانی به نام سردرگمی
سرعت گیر هایی به نام دوستان
چراغ قرمز هایی به نام دشمنان
چراغ احتیاط هایی به نام خانواده
تایر های پنچری خواهید داشت به نام شغل
اما اگر یدکی به نام عزم داشته باشید
موتوری به نام استقامت
و راننده ای به نام خدا
به جایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد.
ازپشت پنجره خانه مان یواشکی بیرون را نگاه میکنم
کت شلواری های که در خلوت کوچه با سنگ
ریزها بازی میکنند مادری برای خنداندن فرزندش
شکلک در می اورد و پیرمردی که زیرچشمی به دختری
مینگرد...
چقدر دنیا زیباست از پشت پنجره خانه مان
بدون نقاب
بدون ریا
یه وقتای باید روی یک تکه کاغذ بنویسی" تعطیل" است
و بچسپانی پشت شیشه افکارت
باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی"
دستهایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی"
و بیخیال سوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری
که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی
بگذار منتـظـر بمانند…
از صداي گذرآب بود
که من فهمیدم:
تندتر از آب روان ،
عمر گران مي گذرد ...
زندگي را نفسي
ارزش غم نيست!
آنقدر سير بخند
كه نداني غم چيست!
↩"خـــُدا " ↪ ⏪ بــــدونِ مـــــَن هــــَم خــــُداســــتـــ⏩
↙وَلـــــی مـــَن بــــِـدونِ ✔خــــ♥ــــُدا✔ هـــیــچـــــم↘